راست رفتم، چپیا ازم ناامید شدن..
چپ رفتم، راستیا دلشون شکست.
جلو رفتم، عقبیا بهم بد و بیراه گفتن،
عقب اومدم، از چشم جلوییا افتادم.
آخرسر نشستم سر جام و تکون نخوردم، دیدم تنهاتر از همیشه م. زیر لب خوندم: بالا رفتیم ماست بود، پایین اومدیم دوغ بود، این زندگی ..
قصه های شبانه...برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 115
باور دارم که بیش از حد نیازمون میخوابیم. ییش از حد نیازمون میخوریم.
این حرف مسخرهس چون ما به این زندگی عادت کردیم.
کمخوابی و کمخوری ضعیفمون میکنه چون از طبق عادت زندگی نکردن میترسیم.
بارها کمتر از ظرفیتمون در طول زندگی کار میکنیم، چون عادت نکردیم.
قصه های شبانه...برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 101
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 89
دوست دارم منتظر قطار باشم،
چراغ هاشو از دور ببینم که بزرگ و بزرگتر میشن،
که هیچوخ به پیش پام نمیرسن.
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 106
فکر میکردم بزرگ میشم، درست میشه دیگه.. بالاخره من که آدم خوبی ام! من که بزرگ شم مثه بقیه اشتباه نمیکنم..
هرچقدر بزرگتر شدیم، کماختیار تر شدیم. اشتباهتر شدیم..
هرچقدر خاستیم بلند شیم، بیشتر فشارمون دادن که «بشین سر جات!».
اون دست بچگونهای که از آب بیرونه و کمک میخواد، کم مونده که بره زیر آب و اونم پیر بشه.
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 136
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 151
دقیقهها رو میشمرم، منتظرم زودتر بازی شروع بشه..
چون عاشق «منچستریونایتد» م؟
.. بیخیال خودتم میدونی این فقط یه دروغ طولانیه
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 157
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 141
درست نمیدونم جلو رفتن یعنی چی که بخام براش تلاش کنم.
عقب موندنو ولی خوب میدونم، نیازی م به تلاش نداره.
وسطش مونده بودمو یکی بود که راستشو گفت، ولی رفت.
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 140
برچسب : نویسنده : 9dreamon3 بازدید : 152